آن تایتل

ساخت وبلاگ

کلاس‌هام شروع شده، هفته‌ی گذشته به معرفی و‌ خوش‌و‌بِش با هم‌کلاسی‌ها گذشت. نه نفریم و همه با کیلو کیلو کتاب خوانده و تجربه‌ی زیسته به دوره آمده‌اند. دانشکده همان اول هم برگ‌برنده را رو کرد و آلیس کسلر هریس را به عنوان مهمان دعوت کرد به دورهمی مجازی. واقعیت اینکه من همیشه اینطور وقت‌ها با خودم فکر می‌کنم که آدم‌های شبیه او حوصله‌ی‌شان از دورهمی سر نمی‌رود؟ که گویا نمی‌رود. هریس هیجان‌زده و خندان بود، نیم ساعتی سر وصل شدن هدفونی که عصر به دستش رسیده بود معطل ماندیم و بعد یک نفس از آمریکای ۱۹۷۰ حرف زد. چرا که نه؟ همین‌ها را آمده بودیم بشنویم. گویا انجمن کوچکی داشتند که برای به رسمیت شناخته شدن در فضای مردانه‌ی دانشگاهی دست و پا می‌زده و داستان این انجمن را قبل‌تر در دوره‌ی تاریخ آمریکا هم از او شنیده بودم، گویا زمین خاکی دانشگاهی‌هاست، یا أسباب بافندگی آن مردی که وزیر شده بود و یادم نیست أصلا داستان کی بود و چی بود، خودش می‌گوید ادای دینی‌ست به جوانی و شور. انجمن آدم‌های عجیب و بزرگی به خود دیده و تا امروز هم سرپاست. ما لیوان چای و قهوه پر می‌کنیم و او گلو صاف می‌کند که سال‌های اولیه‌ی فعالیت، دلقک فضاهای آکادمیک خطاب ‌می‌شده و آن همه هوش، زحمت و استعداد چون در خدمت دنیای مردانه نبود، خالی و بی‌اهمیت به حساب می‌آمده. سعی هم می‌کند مودب باشد و مودب است، هشتاد ساله و مودب، من در هشتاد سالگی هرچی باشم مودب نیستم. سمینارهای ملی دستاوردهای انجمن را نادیده می‌گرفتند و مقاله‌ها چون مجیز مردان سیاست رو نمی‌گفتند پشت هم رد می‌شدند. از پشت اسکرین نگاه‌ش می‌کنیم که می‌گوید: ما واقعا سر پرشوری داشتیم، خودمان سمینار ترتیب دادیم، ژورنال راه انداختیم و حتی جای کوچکی اجاره کردیم برای آموزش. هری آن تایتل...ادامه مطلب
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sadsine بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 4 بهمن 1401 ساعت: 20:53

مامان میگفت شب قبل سفر پدر نشسته بود پای تختم و گریه کرده بود که خدایا این بچه ی من چرا اینطور شد؟ چرا خوب نشد؟ من خواب بودم و چیزی نفهمیدم ولی میشود گفت پدر همیشه همینطور ایستاده به نگرانی و تماشا. از وقتی تنها زندگی کردم یاد گرفتم پدر را خارج از قالب یک والد ببینم. می‌توانم پدر جوان را تصور کنم که در خیابان شهر شرجی قدم میزند که وقت بکشد. میتوانم پدر جوان را ببینم که برای امتحان اصول حسابداری میخواند،در صف نان می‌ایستد شام می‌پزد و خانه را تمیز می‌کند. آن تایتل...
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sadsine بازدید : 39 تاريخ : شنبه 13 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:58

میخواهم از امشب یک چیزی بماند. چند شب قبل تر به دوست نزدیکی گفتم که من نیاز دارم برای لحظه هایی که مهم اند چیزی از خودم داشته باشم. چهار ماه اخری که تنها زندگی میکردم هر روز ساعت مشخصی از روز رو به دو آن تایتل...ادامه مطلب
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sadsine بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 25 مهر 1398 ساعت: 13:51

ننوشتم هیچی ننوشتم چرا؟ واقعیت این که چندتا فرضیه توی ذهنم دارم و لااقل یکی شان آنقدری استخوان دار هست که هربار که به نوشتن فکر میکنم سر خودم داد نزنم که چه مرگت شد یکهو؟ مطلوب ترین و باور ناپذیرترین آن تایتل...ادامه مطلب
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sadsine بازدید : 53 تاريخ : چهارشنبه 3 بهمن 1397 ساعت: 5:52

من همیشه وقت بدی شروع میکنم یک ساعت است دمر روی تخت خوابیدم خوابم نمیبرد ولی اصرار دارم بیشتر بخوابم باتری لب تاب زیر ده تاست صبحانه نخوردم یعنی حتی هنوز مسواک هم نزدم و همش فکر میکنم کاش  سیگار داشتم آن تایتل...ادامه مطلب
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sadsine بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 3 بهمن 1397 ساعت: 5:52

کتاب را عصر آشنایی هدیه (قرض؟ هنوز هم مطمعن نیستم) داد و من تا رسیدم خانه گوشه ی مبل کوسن و پتو چپاندم و کتاب را دست گرفتم. از صفحه ی پنجاه به بعد بی وقفه اشک ریختم. این در حالی بود که سهمیه ی گریه ام برای امروز را مصرف کرده بودم. صفحه ۷۵ و ۷۶ نفسم بالا نمی آمد. افتادم به جان خودم هر منبع انگلیسی زبانی که چیزی از ریچل کوری نوشته بود را تورق کردم مقاله ای که گاردین ۵ سال پیش نوشته بود را در حالی میخواندم که ناخنهای دست چپم را میجویدم خشم و استرس موریانه شده بود رفته بود غیرقابل دسترس ترین نقطه ی مغزم و من حاضر بودم برای رهایی سرم را آتش بزنم. بعد از حافظه ی نوشتاری نوبت حافظه ی تصویری ام بود که باید کبریت میکشیدم. یوتیوب را باز کردم. هیولای ساده انگار قهرمان ساز درونم یک ویدیوی ۹ دقیقه ی را خوراک قرار داد و من دختر حدودا ۱۲ ساله ای شدم که از فقر حرف میزد و از اینکه بخش قابل توجهی از ادمهایی که با کمتر از یک دلار در روز، روزگار میگذرانند بچه اند. پایین تر فیلم یک ساعته ای بود که ادم خوش حوصله ای همه ی فیلم های موجود را کنار هم چیده بود و برای زمینه هم موسیقی مناسبی پیدا کرده بود ولی من وقتم را روی دیدن نسخه ی زبان اصلی نمایشنامه گذاشتم البته که پاره پاره بود و راوی با لهجه ی عجیبی شخصیت ریچل را توضیح میداد صداها و بازی ها دور بود گنگ. یوتیوب پرتم کرد به “death of an idealist(2004) “  آن تایتل...ادامه مطلب
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sadsine بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 19:01

با میم میرفتیم ناهار بخوریم و حرف بزنیم که حرف از گذشته ها شد و بحث به ناظری کشید. جرقه از همانجا خورد که من بین فولدرهای قدیمی گشتم و دیگر نشد که بیرون بیایم. چند قاب زنده از گذشته دارم که موسیقی ناظری در آن جاندار و پررنگ است اما اولین تصویر ذی نفس استادی است که دیگر ندارمش. بیست سالم نشده و استاد سختگیرموسیقی ام مرتب و همیشه گوش دادن موسیقی کلاسیک ایرانی را برای هنرجوها از تمرین ساز واجب تر میداند. جای مشق انگشتها روی ویلون و فاصله هایی که درست درنیامده بود گردنش را کج میکرد که خب کدام فولدر را این هفته گوش دادی؟ اولش به جان کندن بود من ادم موسیقی سنتی ایرانی نبودم یعنی اول هم که رفتم به اصرار گفتم من میخواهم کلاسیک بزنم توی سرم پر ویوالدی و شوپن و باخ بود. معلمم اخم کرد که ریشه داشته باش دخترجان. به هر عذابی بود شروع کردم شنیدن مبدا قطعه ها از تاریخ زمانی که کیفیت ضبط به حدی ضعیف است که فقط صدای جیغ ویلون به گوش میرسد تا اخرین آلبومی که به بازار آمده بود. از دومین فولدر به بعد قطعه ها صمیمی و دلچسب شد و من از غم خوشایند سه گاه کیفور شدم. بابا دیوانه موسیقی سنتی بود و همین بهانه ای شد برای شروع دیالوگهای بی انتها. یاحقی گوش میدادیم شجریان ، ناظری، بنان، کلهر، مشکاتیان، بسطامی، هایده و گاهی هم قوامی. یک وقتها حتی چاشنی سبزی پاک کنی هم اضافه میکردیم میدانستی قوامی واقعا یک زن به ا آن تایتل...ادامه مطلب
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sadsine بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1396 ساعت: 19:01

اولین بار سال گذشته شنیدمش. بیتا یک گلدان سفید برایم خریده بود. دوستی که ندارمش پیشنهاد داد اسمش را بگذارم برفی. برای برفی خواندمش بلند و با رقص. ترانه برای من مستی و سرخوشی می آورد اخر شب نور اتاق را کم میکردم و تنها منبع روشنایی اتاق چراغ مطالعه ی محبوبم بود. نور سفید و زرد روی برگهای نازک برفی میدرخشید و من از تماشا کردن این منظره کیف میکردم. یادم هست چندتایی عکس هم گرفتم و اپلود کردم. گیاه طفلی البته خیلی نماند ولی موسیقی و نور بی حال اتاق روی برگهای سبز قاب گرفته شد توی سرم. 

آن تایتل...
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : عزیز,قامت,بلندم,سهیل,نفیسی, نویسنده : 3sadsine بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 19:11

امروز هشتم مارس است و من زن هستم. قضیه از اینجا شروع میشود که من حدودا دو هفته پیش یک ویدیو دیدم از آلیسون مکگروگر با این عنوان که داروهای عادی مصرفی مثل یک مسکن ساده برای سردرد پیامدهای خیلی بیشتری برای زنها دارند. عنوان سخنرانی کسل کننده است و ایده ای نداری که قرار است چه چیزی بشنوی اما این ویدیو شروع کلیک های متوالی در مورد سلامت زنان شد و این شد که من فکر کردم باید پشت تبریک های تکراری هشتم مارچ به این فکر کرد این را نوشت که جدا از خشونتی که این روزها همه از ان مینویسند بهداشت و سلامت زنان هم حرفهایی برای گفتن داشته است. ساختار بدن زن پیچیده تر است به لحاظ میزان هورومون هایی که در بدن ترشح میشود انجام کار ازمایشگاهی بررسی سایدافکت های داروها روی بدن زن و کلی تر جنس ماده سخت تر و با خطای بیشتری همراه است.نوسان هورمون ها پردازش داده های بدست امده از ازمایشات را سخت تر میکند پس مردها نمونه های اسان تر و حتی ارزان تری به شمار می آمدند. از این جهت بعد از جنگ جهانی دوم اینطور فرض شده که بدن زن و مرد یکی است. از جنس نر در بررسی پیامد داروها استفاده شده و خب میشوند اینطور نتیجه گرفت که دار آن تایتل...ادامه مطلب
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : هشتم مارچ,هشتم مارس روز جهانی زنان,تاریخچه هشتم مارس, نویسنده : 3sadsine بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت: 12:39

اپلیکیشنم را بسته اند برای اعلام نتیجه. دیشب به خاطر حساسیت امپول زدم. شام سوپ و نان تازه خوردم زود خوابیدم و حالا بعد  از طلاوع آفتاب دیگر خوابم نمیبرد. هزار بار صفحه ی دانشکده را رفرش کرده روی گوشی نوتیف ایمیلها را روشن گذاشتم ساعت عزیز را دستم کرده ام کلاه مامان را کشیدم سرم رو به پنجره نشسته ام  و آرکایو میخواند.

آن تایتل...
ما را در سایت آن تایتل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3sadsine بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 1 دی 1395 ساعت: 12:39